انجمن ادبی فریاد نیکان

انجمن ادبی فریاد نیکان

شعر و ادبیات پارسی
انجمن ادبی فریاد نیکان

انجمن ادبی فریاد نیکان

شعر و ادبیات پارسی

به یاد پدر... _ فاطمه طاووسی

و باز جای خالی تو...

روی سکوی دم در خانه

مرا دلتنگ می‌کند...!

گاهی  وقتها در هوای نبودنت می‌نشینم روی سکو 

و با خیالت حرف می‌زنم

دستت را می‌گیرم 

حالت را می‌پرسم

درست مثل همان روزهایی که همانجا کنارت می‌نشستم...

چقدر چشم‌هایت حرف داشت

همان چشم‌های سبز و قشنگی که همیشه 

تصدقش می رفتم

دلم برای گرمای دستانت تنگ شده است.

وقتی که انگشت های مرا می‌فشردی 

و با هُرم نوازشگر آنها، 

با لبخندت 

حال دل مرا شور می بخشیدی

چگونه فراموش کنم روزهای خوشبختی ام را در کنار تو...!؟

مدتهاست رفته ای اما...

خاطراتت همچنان بر رویِ سکوِی دمِ خانه 

با من حرف می زند.

فاطمه طاووسی