انجمن ادبی فریاد نیکان

انجمن ادبی فریاد نیکان

شعر و ادبیات پارسی
انجمن ادبی فریاد نیکان

انجمن ادبی فریاد نیکان

شعر و ادبیات پارسی

روئین تن های افسانه ای جهان

در تاریخ افسانه ای جهان پنج نفر رویین تن بودند. یعنی تیر و تیغ و نیزه و شمشیر بر تن و بدنشان کارگر نبوده است.

 


1_ زیگفرید (Seigfried)

قهرمان افسانه ای آلمان ها که خط دفاعی معروف زیگفرید در جنگ جهانی دوم به نام او نامگذاری شده است رویین تن بود. او در چشمه ای از خون اژدها آب تنی کرد و تمام اعضای بدنش رویین شد، ولی هنگامی که برهنه شد تا داخل چشمه خون شود، در همان موقع برگ درختی از شاخه افتاد و بر پشتش چسبید. موقع آب تنی جای آن برگ که درست مقابل قلبش در مهره پشت قرار داشت رویین نگردید. بعدها دشمن این نقطه ضعف را کشف کرد و بر پشتش تیر انداخت. پیکان حریف در همان جایی که برگ درخت چسبیده بود فرو رفت و از مهره پشتش گذشته بر قلبش نشست و زیگفرید رویین تن را از پای در آورد.

 

2_ اسفندیار

در تاریخ داستانی ایرانیان هم اسفندیار رویین تن بود و در چشمه آب حیات آب تنی کرده بود و در جنگی که رستم با وی کرد به هر جایش تیر می انداخت کارگر نمی شد. لذا پری از سیمرغ آتش زده و او را احظار کرده و از او راه شکست اسفندیار را پرسید، سیمرغ گفت که اسفندیار هنگامی که در چشمه آب تنی می کرد تا رویین تن شود، موقع فرو رفتن در آب چشمه چشمانش را، هم نهاد و به همین جهت چشمانش رویین نشده است. رستم از این نقطه ضعف استفاده کرده و تیری دو شاخه ساخت و بر چشم اسفندیار زد و با همان یک تیر کارش را ساخت.

 

3_ آشیل (Achilles)

سومین قهرمان رویین تن، آشیل، مشهورترین قهرمان افسانه ای یونان است. گویند مادر او تتیس آشیل نوزاد را به جهان زیرین برد و او را از پاشنه گرفته، در رود سیاه جهان مردگان یعنی استیکس فروکرد و باعث شد بدنش فناناپذیر شود.

تمام تن او جُز پاشنه که در دست مادر بود به آن آب آغشته شد و تنها آن نقطه آسیب‌پذیر باقی‌ ماند که بعدها به نام پاشنه آشیل به معنی "نقطه ضعف یک فرد" معروف گشت. او قویترین جنگجوی یونانیان در جنگ تروا بود و قهرمان حماسه ایلیاد هومر است. همه پیکر او به جز پاشنه پایش رویین بود و همین بخش تنش هم مرگ او را رقم زد.

 

4_ بالدر (Bolder)

این مـوجود، در اسـتوره‌های اسـکاندیناوی، رب النوع معصومیت، پاکی و لذت است. بالدر که فـرزند خـدای خدایان اسکاندیناوی است، شبی در خواب دید که به زودی خواهد مرد. او این خواب را برای همه تعریف کرد و ایزدان تصمیم گـرفتند چـاره‌ای بـرای این مشکل بیندیشند. بالاخره، یکی از ایزدان از همه ی موجودات پیمان گـرفت تا به بالدر آسیبی نرسانند و بدین سبب او نیز رویین‌تن شد. امّا در این میان، یکی از ایزدان بدکار به نـزد هـمان ایـزدی که از همهٔ موجودات پیمان گرفته بود رفت و از او پرسید که آیا اسـتثنایی در ایـن باره هست و آیا موجودی مانده که هم پیمان نشده باشد؟ آن ایزد نیز پاسخ داد که فقط گیاهی بـه نـام «دبـق» این پیمان را نبسته است. ایزد تبه‌کار، شاخه‌ای از این گیاه را برید و به یـکی از ایـزدان کـه نابینا بود داد و او شاخه را به سمت بالدر رها کرد و باعث کشته شدن او گردید.

 

5_ دوریودن  (Duryodhana‌)

ایـن رویـین‌تن را در حـماسه ی بزرگ هندوستان، مهابهارات می‌بینیم. او به وسیله ی نیروی فوق طبیعی چشمان مادرش، آسیب‌ناپذیر شد. «گـانداری» (Gandhari) مـادر دوریودن، هنگامی که پس از ازدواج، متوجه شد همسرش نابینا است، تصمیم گرفت هم‌چون نابینایان زنـدگی کـند و بـه همین سبب برای هم دردی با همسرش، پارچه‌ای روی چشمان خود می‌بست. این کار او مـوجب شـد تا با گذشت زمان، صاحب نیروی فوق طبیعی شود و هر زمان پارچه را از چـشمانش کـنار زنـد، نخستین چیزی را که می‌بیند، آسیب‌ناپذیر شود. او چون نمی‌خواست پسرش در جنگ بین «کوراواها» و «پانداوها» آسیب بـبیند، تـصمیم گرفت تا نیرویش را به او منتقل نماید؛ بنابراین از پسرش خواست تا برهنه، هـمان‌گونه کـه از مـادرزاده شده بود، به نزد مادر برود. پسر که از مادرش خجالت می‌کشید، روی ران‌های خود را با بـرگی پوشـاند و وقـتی مادر، چشمانش را به روی او باز کرد، همه ی بدنش به جز ران‌هایش آسـیب‌ناپذیر شـد. از اسفندیار این نقطه ضعف دوریودن، فقط «کریشنا» خدای بزرگ هندوان اطـلاع داشـت. در نبرد بین «دوریودن» از خاندان «کوراواها» و «بهیما» از خاندان «پانداوها»، ابتدا دوریودن پیروز مـیدان بـود، امّا کریشنا که آن‌جا حضور داشت بـا اشـاره بـه ران‌های خود به بهیما فهماند که ایـن قـسمت از بدن حریف آسیب‌پذیر است و بهیما نیز با گرز خود ضربه‌ای به ران او زد که پس از چـند سـاعت از پای درآمد.

 

وجوه اشتراک رویین‌تن شـاه‌نامه بـا رویین‌تن مهابهارت

شخصیت‌ها و داستان‌های شاه‌نامه ی فردوسی، حماسه ی بزرگ ایرانیان با دو حماسه ی بزرگ هندوستان، مـهابهارت و رامـاین، وجوه اشتراک بسیاری دارند که بـرخی از ایـن اشتراک‌ها، بـسیار جـالب و حـیرت‌برانگیز هستند و چون در این مـجال اندک، فرصتی برای بیان آن‌ها نیست به این مورد نمی‌پردازیم؛ اماّ دو شخصیت رویین‌تن شاه‌نامه و مـهابارات نـیز در این میان وجوه اشتراکی دارند کـه ایـن وجـوه، فـهرست‌وار بـه شرح زیر بـیان مـی‌شوند:

1_ اسفندیار و دوریودن، هر دو جوان بودند و به عکس آن‌چه انتظار می‌رفت، عمر بسیار کمی داشتند.

2_ از نقطه ی ضـعف ایـن قـهرمانان، فقط یک نفر خبر داشت که در حـماسه ی شـاه‌نامه، سـیمرغ بـود و در حـماسه ی مـهابهارت، کریشنا.

3_ در هردو مورد، ابتدا رویین‌تن پیروز میدان بود، امّا بعد شکست خورد و جانش را از دست داد.

4_ هر دو قهرمان، برای پادشاه شدن نبرد کردند و جانشان را در این راه از دست دادنـد.

5_ مادران هردو رویین‌تن، مخالف رفتن فرزندانشان به جنگ بودند. در شاه‌نامه، کتایون و در مهابهارت، گانداری.

هرچند این وجوه اشتراک در جای جای حماسه‌های ایران و هندوستان خودنمایی می‌کنند، امّا نمی‌توان آن‌ها را نشانه ی تأثیرپذیری حـکیم تـوس از حماسه‌های هندوان دانست؛ بل‌که این نظر محتمل‌تر خواهد بود که بگوییم دلیل این همه وجود اشتراک، وجود اشتراک‌های گوناگون و فراوان در پیشینه ی فرهنگ و تاریخ این دو ملّت اصیل است که بـی‌گمان در داسـتان‌ها و استوره‌های کهن آنان نیز خودنمایی می‌کند.


گردآوری: فاطمه طاووسی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.