ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حکایت آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
محقق: حکیم ابوسعید علی طاووسی
این مثل قسمتی از حکایتی است که در گلستان سعدی باب اول در سیرت پادشاهان آمده است: «و حکما گویند: چهار کس از چهار کس به جان برنجند: حرامی از سلطان و دزد از پاسبان و فاسق از غمّاز و روسپی از محتسب، و آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است.پیام ضرب المثل این است که اگر اعمال و رفتار شخصی درست و خوب باشد دیگر از حسابرسی در این دنیا و نیز فردای قیامت، هیچ باکی نخواهد داشت و کاربرد آن تشویق به کارهای درست و پرهیز از کارهای خلاف است.
ضرب المثل های هم مضمون
1_ زر پاک از محک نمیترسد
2_ خائن، همیشه خائف است.
3_ چرا ترسم ز ناکرده گناهی
4_ مدزد و مترس
5_ پنبه دزد، دست به ریشش میکشد
6_ دست که به چوب بردی، گربه دزد، حساب کار خودش را میکند.
7_ راست باش و مدار از کس بیم.
8_ انبر را که در آتش بگذارند، آقا دزده حساب کار خود را میکند.
9_ هر که خیانت ورزد، دستش از حساب بلرزد.
اشعار هم مضمون
تو پاک باش و مدار ای برادر از کس باک
زنند جامه ناپاک، گازُران بر سنگ
شیخ اجل سعدی
ریشه های قرآنی حدیثی
امام حسین علیه السلام می فرمایند:
اَلْاَمینُ آمِنٌ و الْبَریءُ جَریءٌ و الخائِنُ خائِفٌ و الْمُسِیءُ مُسْتَوْحِشٌ؛
یعنی: امانتدار در اَمان است، بیگناه بیباک است، خیانتکار ترسان است و بدکار هراسان.
در این حکایت ما به مسئله تهمت و افترا اشاره می کنیم و می گویم که بدون دلیل و مدرک به کسی تهمت نزنیم و مورد محسابه قرار ندیم و قبل هر کاری از کار خودمون مطمئن باشیم.
باز نویسی:
در روزگار های قدیم پیر مردی بد قِلِق ولَجوج بود که مردم شهر همه از آن دوری می کردند و با آن معاشرت نداشتند. در یکی از روزها پیر مرد یکی از میش های خود را به بازار برد و به جای آن سکه ی زر گرفته تا برای امرار معاش آن را خرج کند و با آن خوراک و پوشاک برای خود تهیه کنند در مسیر راه به جوانی برخورد می کند و از روی حواس پرتی طعنه ای به جوان می زند و رد می شود.
این پیر مرد زمانی که به مرد شیر فروش می رسد دست به جیب می شود تا کمی شیر و نان بخرد و به خانه ببرد که هر چه می گردد کیسه ی سکه ی خود را پیدا نمی کند بسیار خشمگین و ناراحت می شود و به فکر فرو می رود که کجا کیسه ی سکه ی خود را گم کرده است. ناگهان به فکر جوان می افتد و فریاد زنان به سمت مسیری که جوان رفت می رود تا جوان دزد را پیدا کند و به سزای عمل خود برساند. پیر مرد پا تند می کند و جوان را که آهسته مسیر خود را طی می کرد پیدا می کند و به سمت آن حمله می کند و آن را دزد خطاب می کند در حالی که جوان بیچاره اظهار ناآگاهی می کرد اما به گوش پیر مرد نمی رفت و فریاد زنان مردم را صدا می کرد تا این جوان دزد را به محاکمه سرا ببرد.
جوان که بسیار اندوهگین و ناگزیر شده بود گفت باشد مرا به محاکمه سرا ببرید زیرا که آن را که حساب پاک است از محاکمه چه باک است.
پیر مرد که جوان را پیش قاضی برد و بدون مدارک نتوانست کاری پیش ببرد مسیر رفته را بازگشت که ناگهان کیسه زر خود را در همان قسمتی که با جوان بر خورد کرده بود پیدا کرد و از این اشتباه خود به سختی پشیمان شد.
نتیجه گیری:
ما از این حکایت نتیجه می گیریم که بدون دلیل و مدرک به کسی تهمت نزنیم و او را بدون مدرک و دلیل قضاوت نکنیم چون ممکن است اشتباه کرده باشیم و ابروی یک نفر را بدون دلیل بریزیم و شخصیت یک نفر رو خورد کنیم.
لغات
گازُران: رختشویان
حرامی: راهزن
غمّاز: فاش کننده ی راز، سخنچین
روسپی: زن بدکار، فاحشه
محتسب: داروغه، مأمور حاکم که وظیفهاش امر به معروف و نهی از منکر است
محک: سنگی که طلا یا نقره را به آن میمالند و عیار آنها را آزمایش میکنند