ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یادش بخیر
روزهای خوشی که در میان کوچه های تنگ و باریک گذشت.
کوچه هایی که باریک بودنش دلها را بیشتر به هم نزدیک میکرد.
و چه باصفاتر هنگامی که
اوایل اردیبهشت بوی نم باران و دیوارهای کاه گِلی
هوش از سرِ هر رهگذری می ربود
و آن گلهای کاغذی که در کوچه سرک میکشیدند از لب دیواربلند...
آه! که چه شبها نامه های عاشقانهای
زیر نور کم سوی تیر چراغ برق خوانده و قند را در دل عشاق می سایید
و خاطرات...
آن گمشدگان کوچه پس کوچه های قدیمی که
شیرینی لحظه لحظه های آن هرگز از یادمان فراموش نخواهد شد..
حتی در شنیدن آژیر قرمز و پناه بردن در زیرزمین خانه.
یادش بخیر...!
فاطمه طاووسی